دانش آموزان در نمایشگاه Eduzones در بانکوک در تاریخ 3 ژوئن 2014 شرکت می کنند. ربات چت ChatGPT از استارت آپ کالیفرنیایی OpenAI تنها از نوامبر سال گذشته در دسترس بوده است، اما در موسسات آموزشی در سراسر جهان سر و صدا ایجاد کرده است. پاتیپات جانتونگ
اساساً، من نقش خود را به عنوان یک مربی یافتن راههای خلاقانه برای پرورش رشد و انعطافپذیری مغز انسان میدانم. بله، من موضوعاتی را تدریس می کنم، و دانش محتوایی وجود دارد که به دانش آموزانم منتقل می کنم. اما در اصل، تعلیم و تربیت مربوط به فرآیند آموزش و یادگیری است، نه پر کردن ظرف خالی.
اگر بهعنوان یک حیوان وحشی به دنیا آمدهاید، هنگامی که از شکم مادرتان به دشتهای علفپوش انداخته میشوید، باید خیلی سریع بفهمید که چگونه بدوید. بقای شما به آن بستگی دارد. اگر از تخم خود یک لاک پشت بیرون بیاورید، در بالای ساحل بالای خط جزر و مد، باید از لانه خود به آب برسید قبل از اینکه یک مرغ دریایی در حال ظهور شما را از شن و ماسه ببرد.
اما اگر نوزاد انسان به دنیا بیایید، برای تغذیه و محافظت از شما کاملاً به دیگری وابسته هستید. تنها قدرت شما این است که در اولین احساس گرسنگی دور، گریه کنید، فقط یک نگرانی دور از راه دور برای یک وحشی تازه متولد شده یا یک لاک پشت.
گونه ما مدت هاست که می داند این ویژگی های فیزیکی ما نیست که قابل توجه است. آنها در مقایسه با سایر جانوران بسیار چشمگیرتر نیستند. اندازه مغز و ظرفیت ذهنی ما برای حل مشکلات، برقراری ارتباط و نوآوری است که ما را مسلط می کند. و برای اینکه مغز انسان بتواند مانند هر عضله ای به اندازه ظرفیت خود عمل کند، نیاز به آزمایش و تمرین دارد و ترکیبی از چالش های تکراری و پویا به آن داده می شود تا بتوان با ایجاد ارتباطات عصبی خاطراتی را ایجاد کرد که از آن دانش رشد می کند و فرد. می تواند وظایف را با درجات مختلف مهارت، مشروط به تعهد به تمرین و تسلط انجام دهد.
هرکسی که نواختن یک آلت موسیقی را یاد گرفته است می تواند در ابتدا به ظاهر غیرممکن بودن کندن سیم های مناسب با انگشتان مناسب برای تولید آکورد مناسب را تایید کند. اما پس از تکرارهای زیاد و پس از مدتی، شبکه های عصبی شکل می گیرند و انگشتان به طور ضمنی فرت های صحیح را پیدا می کنند و فرد شروع به بازی می کند.
یک فرآیند است. اما نه تنها این. این دستاوردی است که برای ذهن انسان نیروبخش است و هسته اصلی تحقق ماست. بدون مبارزه، موفقیت معنا ندارد.
این دلیلی است که ما به فرزندان خود یاد می دهیم که تقلب نکنند و برای سخت کوشی ارزش قائل شوند. این دلیل سنتهای فرهنگی مانند تمرین ذن در خوشنویسی یا آراستگی بونسای یا سنتهای تائویی تزکیه خود از طریق موسیقی یا هنرهای رزمی است. جوامع بشری مدتهاست که قدرت فرآیند افزایش خودآگاهی و استقامت ذهنی را درک کردهاند.
با این حال، در مؤسسات آموزشی ما، می ترسم که این اصل را از دست بدهیم. یک تغییر شتابان از روند پرورش ذهن انسان و به سمت شیفتگی سرسختانه به ظرفیت فناوری برای آسان کردن زندگی وجود دارد. این روند جدیدی نیست، اما در زمان های اخیر، شدت آن در حال افزایش است.
ظهور محبوب ChatGPT بر مکالمات اداری در بخش من غالب شده است. چگونه نوشته های معتبر دانشجویی را از نوشته های تولید شده توسط ربات تشخیص دهیم؟ چگونه به جای نظارت بر هوش مصنوعی با آن کار کنیم؟ آیا نباید از دانش آموزان بخواهیم که دیگر بنویسند و کلاً کار دیگری انجام دهند؟
برای من سوال اساسی تر است. ما اینجا هستیم که چه کار کنیم؟ آیا این دیگر در مورد ورزش کردن ذهنمان نیست تا باهوش تر و انعطاف پذیرتر شویم؟ اینها ارزش هایی هستند که من دارند، اما ممکن است به خاطر ایده آلیسم ساده مقصر باشم و در خطر از دست دادن همگام با زمانه باشم.
من می ترسم که اگر پرستش ما از فناوری و راحتی جانشین ارزش های ما برای فرآیند شود، به قیمت تمام شدن حس موفقیت و معنای ما تمام می شود. همکار من در MUIC، دانشیار دکتر داگلاس راین، در مورد افزایش شرایط سلامت روان در بین دانشجویان تایلندی و کمبود منابع در دسترس آنها گزارش داد. بخشی از اپیدمی سلامت روان کاهش تاب آوری است که به دلیل استرس مرتبط با اتکای بیش از حد به فناوری و انزوای اجتماعی است. همچنین نشاندهنده ارزش رو به رشد میانبرها و هکهای فناوری است که مبارزه را از بین میبرند و جوانان را برای مقابله با فشارهای فوقالعاده دوران بزرگسالی کمتر مجهز میکنند.
این در دنیای آموزش و پرورش بومی است. این پست بانکوک گزارش داد که وزارت آموزش عالی، علوم، تحقیقات و نوآوری (MHESI) در حال تغییر استانداردهای ارتقای علمی اساتید دانشگاه است، زیرا بسیاری از آنها برای تولید نشریات به نویسندگان ارواح پول می دهند. من تعجب می کنم که چگونه وزارتخانه ChatGPT را مدیریت می کند در حالی که مقالات مجلات توسط ربات ها به صورت رایگان نوشته می شوند.
در پایان به این موضوع بازمی گردم که نقش خود را به عنوان مربی در جامعه چگونه می بینیم. در خطر این که شبیه یک لودیت به نظر برسیم، می ترسم که به طور کامل از پیامدهای تغییر ارزش هایمان قدردانی نکنیم. این کلیشه ای است که بگوییم مقصد مهم نیست بلکه سفر مهم است. اما برای وجود، سلامت روانی و روحیه ما بسیار مهم است که درگیر فرآیند و در واقع مبارزه رشد خود باشیم.
یک پیشنهاد این است که تاکید را از ارزیابی های جمعی به وظایف تکوینی تغییر دهیم. مدتهاست مشاهده شده است که در آموزش و پرورش تایلند تاکید زیادی بر نمرات امتحانات و تست های استاندارد شده است. این موضوع واقعی و چند بعدی است. اما همچنین منعکس کننده ارزشی برای نتایج در طول فرآیند است. به عنوان مثال، که پس از آن، راه را برای یک صنعت آموزشگاهی بسیار رقابتی باز می کند، که هر کدام ادعا می کنند سریع ترین راه را برای A دارند.
اما A بدون فرآیند نمره را بی معنی می کند. ممکن است بیاید، اما بدون یادگیری معتبر و تنها با یک میانبر و برچسب قیمت، و ما آن را می دانیم.
آموزش، از بسیاری جهات، برای فروش است، اما دانش به دست می آید.
اگر ما سیستمی را اتخاذ کنیم که به تلاش برای یادگیری پاداش دهد و نه تنها نتیجه، این ارزش سالم تری را نشان می دهد و توسعه جامعه انسانی تحصیل کرده را ارتقا می بخشد. از طرف دیگر، اگر ما فریفته ظرفیت صرفه جویی در چالش ابزارهای تکنولوژیکی مانند ChatGPT شویم، در معرض خطر تضعیف پتانسیل ذهن خود، بزرگترین دارایی خود هستیم.