در مدت کوتاهی که از راه اندازی آن می گذرد، ChatGPT تبدیل به یک حس بزرگ شده است. بسیاری از چت ربات های دیگر که توسط هوش مصنوعی (AI) نیز ظاهر شده اند. آنها با هم در طیف وسیعی از آزمون ها نمرات برتر را کسب کرده اند – از دانشکده پزشکی گرفته تا امتحانات وکالت – و به نوشتن مقالات تحقیقاتی کمک کرده اند (Kelly, 2023). برای بسیاری از افراد، چت رباتهای هوش مصنوعی به ابزارهای سرگرمکننده و حتی همراهان عمیق تبدیل شدهاند. چت کردن با یک سیستم هوش مصنوعی می تواند مشکل ساز باشد، اما می تواند بسیار مفید باشد، درست مانند صحبت کردن با یک دوست نزدیک. در اینجا پنج دلیل وجود دارد که چرا تعامل با سیستمهای هوش مصنوعی مبتنی بر چت اغلب شبیه صحبت کردن با یک انسان واقعی است.
ChatGPT طیف وسیعی از امتحانات را گذرانده است و داوران مقالات علمی را فریب داده است تا تصور کنند که توسط محققان انسانی نوشته شده است.
منبع: ilgmyzin | پاشیدن
1. چون انسان است
یکی از دلایل اصلی اینکه هوش مصنوعی مبتنی بر زبان اینقدر انسانی است، این است که چنین است. خوب، نه خود هوش مصنوعی بلکه محتوا.
فناوری هوش مصنوعی با استفاده از حجم عظیمی از دادههای نمونه آموزش داده میشود که سپس سعی میکند دوباره ایجاد کند. به نوعی، سیستم های هوش مصنوعی فعلی به جای ایجاد چیزی کاملاً جدید از ابتدا، عناصر موجود را دوباره جمع می کنند. برای چتباتها، دادههای نمونه شامل تعداد زیادی قطعه از مکالمههایی است که به سیستم وارد شدهاند. همه این تکه ها توسط افراد واقعی ساخته شده اند. از این نظر، محتوا بهطور غیرمستقیم توسط انسانها تولید میشود – و صرفاً توسط هوش مصنوعی جمعآوری میشود – که یکی از دلایل اصلی واقعی بودن آن است.
2. زیرا برای تقلید از انسان طراحی شده است
هوش مصنوعی یاد گرفته است مانند برخی از طوطیها بدون درک واقعی زبان از انسان تقلید و تقلید کند.
منبع: سایمون شیم | پاشیدن
شرطیسازی عامل روشی برای اصلاح رفتار از طریق پاداش و تنبیه است1.
بسیاری از سیستمهای هوش مصنوعی از روشهای یادگیری ماشینی استفاده میکنند که بسیار شبیه به شرطیسازی عامل هستند تا به تدریج خود را بهبود بخشند. آنها با آزمون و خطا شروع میشوند، اما هر نتیجه ارزیابی میشود و به آنها «پاداش» یا «مجازات» داده میشود (برای رایانه، این عدد به سادگی یک عدد بالا یا پایین است). این سیستم رفتار خود را تنظیم می کند تا سعی کند پاداش را در رویکردی به نام “یادگیری تقویتی” به حداکثر برساند (Agostinelli, Hocquet, Singh, & Baldi, 2018). اگرچه این فرآیند با شرطی سازی عامل متفاوت است (به عنوان مثال، سیستم های هوش مصنوعی از مدل های بهینه سازی ریاضی برای بهبود سریع استفاده می کنند)، اصول اصلی تقریباً یکسان است.
هوش مصنوعی مبتنی بر زبان برای تقلید از انسانها آموزش دیده است و هرچه صدای انسانهای بیشتری داشته باشند، پاداش دریافت میکند. این فرایند مستلزم آن نیست که سیستم چیزی را احساس کند، آگاهی داشته باشد یا حتی بفهمد چه می گوید. هوش مصنوعی احساس و صدایی شبیه به یک انسان ندارد زیرا تجربه درونی مشابهی دارد، بلکه فقط به این دلیل است که در تقلید از انسان بسیار خوب آموزش دیده است. این واقعاً فقط یک طوطی یا مرغ مقلد بسیار باهوش است.
3. چون توسط انسان تربیت شده است
راه های زیادی برای آموزش یک سیستم هوش مصنوعی وجود دارد. ChatGPT از یک سری ابزارهای یادگیری برای تسلط بر نحو اصلی زبان استفاده کرد. نکته کلیدی موفقیت آن این بود که توسعه دهندگان آن شامل مربیان انسانی برای ارائه بازخورد و اختصاص امتیازهای پاداش برای تنظیم دقیق ماژول زبان پایه بودند.2. به نظر می رسد که این لمس انسانی بسیار مهم است زیرا مربیان می توانند پاسخ های عجیب و غریب را حتی زمانی که به شکل جملات گرامری صحیح هستند شناسایی کنند – چیزی که ماشین ها برای تشخیص آن تلاش می کنند. هوش مصنوعی چت ممکن است تفاوت های ظریف مکالمات قابل قبول و معمولی انسانی را درک نکند و ممکن است ندانند چرا چیزی عجیب یا نامحدود است. با این وجود، آنها یاد می گیرند که از بسیاری از این موارد از طریق فرآیندهای تقویتی اجتناب کنند. از این نظر، هوش مصنوعی مبتنی بر زبان تا حدودی شبیه سگهایی هستند که در توالت آموزش دیدهاند، که چیزی ذاتی، طبیعی یا مطلوب سگها نیست، بلکه صرفاً یک رفتار آموختهشده توسط انسانهایی است که با آنها زندگی میکنند. هوش مصنوعی های چت نمی دانند توهین شدن چه احساسی دارد یا توهین آمیز بودن به چه معناست. اما آنها آموخته اند که از آنچه مربیان انسانی آنها به عنوان توهین آمیز، عجیب و غریب یا غیرطبیعی نامیده اند اجتناب کنند.
4. زیرا زبان منحصراً انسانی است (یا بود).
تا آنجا که می دانیم، زبان یک ساختار منحصر به فرد انسانی است. چندین مورد برجسته از محققان وجود داشته است که ادعا میکنند شکلی از زبان را به حیوانات مختلف مانند کوکو، گوریل دشتی، و واشو، شامپانزهای که زبان اشاره را آموختهاند، آموزش دادهاند. اکثر کارشناسان اکنون فکر می کنند که اینها نمونه هایی از زبان واقعی نیستند (بن یامی، 2017؛ چنی و سیفرث، 1998). اما حتی اگر هم بودند، تنها تعداد انگشت شماری از محققین فرصت تعامل با آنها را داشته اند. برای بقیه ما، تمام تجربیات ما با زبان منحصراً مربوط به انسان های دیگر بوده است. با توجه به این ارتباط مکرر، جای تعجب نیست که وقتی با زبان تولید شده توسط هوش مصنوعی روبرو می شویم، بسیار شبیه انسان به نظر می رسد.
چهره را می بینی؟ این نمونه ای از پاریدولیا چهره است – تمایل به تفسیر آرایش های خاص در اشیاء تصادفی به عنوان چهره.
منبع: هری گروت | پاشیدن
5. زیرا ما سخت می توانیم آن را به عنوان انسان تشخیص دهیم
انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است. این حقیقت توسط فیلسوف یونان باستان ارسطو (384–322 قبل از میلاد) به طور مشهور تکرار شد و تا امروز نیز معتبر است. ما برای تعاملات اجتماعی طراحی شدهایم و مغز ما برای شناسایی مواردی از تهدیدهای اجتماعی و همکاری بیش از حد کار میکند، که میتواند مدارهای پاداش تخصصی را در مغز فعال کند که به ما کمک میکند پیوند برقرار کنیم (یانگ، 2008). خوب بودن در درک حتی ظرایف ظریف در تعاملات اجتماعی به این معنی است که ذهن ناخودآگاه ما دائماً به دنبال نشانه هایی در مورد پویایی بین فردی است. این بیش از حد هوشیاری اساسی به این معنی است که ما ذاتاً نسبت به دیدن تعاملات اجتماعی در همه جا تعصب داریم، حتی زمانی که هیچ کدام وجود ندارد. کلید تعاملات بین فردی توانایی خواندن حالات چهره است، به همین دلیل است که ما به سختی می توانیم چهره ها را تشخیص دهیم و اغلب معتقدیم که آنها را حتی در اشیاء تصادفی می بینیم (به این می گویند چهره پاریدولیا). درست مانند چهره ها، تشخیص پویایی های اجتماعی تا حد زیادی ذاتی و بدون زحمت است. تعامل با هوش مصنوعی دارای تمام ویژگی های مورد نیاز برای تشخیص واقعی و بین فردی است.
هیچ احساسی لازم نیست
با توجه به نحوه سیمکشی ما و عملکرد هوش مصنوعی، چت رباتها حتی اگر شبیه ما نباشند، میتوانند شبیه انسان باشند. در حالی که ممکن است نتوانیم احساس تعامل با یک شخص واقعی را از بین ببریم، هوش مصنوعی نیازی به هوشیاری (برای اطلاعات بیشتر در این مورد، به “آگاهی چیست؟”) یا هیچ احساسی نیاز ندارد تا بتوانیم این حس را در فرد ایجاد کنیم. ما