(نظر بلومبرگ/پارمی اولسون) – هیچ کس آینده را استادانه تر از صنعت فناوری نمی فروشد. به گفته حامیان آن، همه ما در “متافورس” زندگی خواهیم کرد، زیرساخت مالی خود را بر روی “web3” خواهیم ساخت و زندگی خود را با “هوش مصنوعی” تقویت خواهیم کرد. هر سه این اصطلاحات سرابهایی هستند که علیرغم انعکاس واقعیت به میلیاردها دلار رسیدهاند.
هوش مصنوعی به ویژه مفهوم ماشین های فکری را تداعی می کند. اما هیچ ماشینی نمی تواند فکر کند و هیچ نرم افزاری واقعاً هوشمند نیست. این عبارت به تنهایی ممکن است یکی از موفق ترین اصطلاحات بازاریابی در تمام دوران باشد.
هفته گذشته OpenAI GPT-4 را اعلام کرد، یک ارتقاء اساسی برای فناوری زیربنای ChatGPT. این سیستم حتی شبیهتر از سیستم قبلی خود به نظر میرسد و به طور طبیعی مفاهیم هوش آن را تقویت میکند. اما GPT-4 و سایر مدل های زبان بزرگ مانند آن به سادگی پایگاه داده های متن را بازتاب می دهند. نزدیک به یک تریلیون کلمه برای مدل قبلی – که مقیاس آن دشوار است. با کمک یک ارتش انسان ها با برنامهریزی مجدد آن با اصلاحات، مدلها کلمات را بر اساس احتمال به هم میچسبانند. این هوش نیست.
این سیستمها برای تولید متنی آموزش داده شدهاند که قابل قبول به نظر میرسد، اما بهعنوان پیشگوهای دانش جدیدی به بازار عرضه میشوند که میتوانند به موتورهای جستجو متصل شوند. زمانی که GPT-4 همچنان به خطاهای خود ادامه میدهد، احمقانه است، و تنها چند هفته پیش بود که شرکت مایکروسافت و شرکت آلفابت، هر دو شرکت گوگل. دموهای شرم آور را متحمل شدند که در آن موتورهای جستجوی جدیدشان به حقایق دچار مشکل شدند.
کمکی نمی کند: عباراتی مانند “شبکه های عصبی” و “یادگیری عمیق” فقط این ایده را تقویت می کنند که این برنامه ها شبیه انسان هستند. شبکه های عصبی به هیچ وجه کپی از مغز انسان نیستند. آنها فقط از عملکرد آن الهام گرفته اند. تلاشهای طولانیمدت برای تکثیر مغز انسان با تقریباً 85 میلیارد نوروناش، همگی با شکست مواجه شدهاند. نزدیکترین دانشمندانی که آمده اند تقلید از آن است مغز یک کرمبا 302 نورون.
ما به یک فرهنگ لغت متفاوت نیاز داریم که تفکر جادویی را در مورد سیستم های کامپیوتری منتشر نکند و این کار را انجام ندهد. افرادی که این سیستم ها را طراحی می کنند از مسئولیت های خود مبرا باشند. جایگزین بهتری چیست؟ فنآوران معقول سالها تلاش کردهاند که «هوش مصنوعی» را با «سیستمهای یادگیری ماشینی» جایگزین کنند، اما این امر به همان شیوه از زبان خارج نمیشود.
استفانو کوئینتارلی، سیاستمدار و فنشناس سابق ایتالیایی، جایگزین دیگری پیدا کرد، “رویکردهای سیستمی برای یادگیری الگوریتم ها و استنتاج های ماشینی” یا SALAMI، برای تأکید بر مضحک بودن سؤالاتی که مردم درباره هوش مصنوعی مطرح کرده اند: آیا SALAMI حساس است؟ آیا سلمی هرگز بر انسان ها برتری خواهد داشت؟
ناامیدکننده ترین تلاش برای جایگزین معنایی احتمالاً دقیق ترین است: «نرم افزار».
“اما” میشنوم که میپرسید، “چه اشکالی دارد که از یک مختصر استعاری کوچک برای توصیف فناوری استفاده کنیم که بسیار جادویی به نظر میرسد؟”
پاسخ این است که نسبت دادن هوش به ماشینها به آنها استقلال نالایق از انسان میدهد و خالقان آنها را از مسئولیت در قبال تاثیرشان کنار میگذارد. اگر ما ChatGPT را “هوشمند” میدانیم، کمتر تمایل داریم که استارتآپ سانفرانسیسکو OpenAI LP، خالق آن، را برای پاسخگویی به نادرستیها و سوگیریهای آن بپذیریم. همچنین در میان انسان هایی که از اثرات مخرب فناوری رنج می برند، سازگاری سرنوشت ساز ایجاد می کند. اگرچه “هوش مصنوعی” شغل شما را نمی گیرد یا آثار هنری شما را سرقت نمی کند – انسان های دیگر این کار را خواهند کرد.
اکنون که شرکت هایی از Meta Platforms Inc. گرفته تا Snap Inc. به این موضوع اهمیت می دهند مورگان استنلی عجله دارند برای وصل کردن چت بات ها و تولید کننده های متن و تصویر به سیستم های خود. مایکروسافت با تحریک رقابت تسلیحاتی جدید خود با گوگل، فناوری مدل زبان OpenAI را هنوز تا حد زیادی آزمایش نشده قرار می دهد. به محبوب ترین برنامه های تجاری آناز جمله Word، Outlook و Excel. “Copilot اساساً نحوه کار افراد با هوش مصنوعی و نحوه کار هوش مصنوعی با مردم را تغییر خواهد داد.” گفت از ویژگی جدید آن
اما برای مشتریان، وعده کار با ماشین های هوشمند تقریبا گمراه کننده است. “[AI is] استیون میگوید: یکی از آن برچسبهایی که نوعی امید آرمانشهری را به جای واقعیت فعلی بیان میکند، تا حدودی همانطور که ظهور عبارت «سلاحهای هوشمند» در طول جنگ اول خلیج فارس حاکی از چشمانداز بیخونی از هدفگیری کاملاً دقیق بود که هنوز امکانپذیر نیست. پول، نویسنده کتاب نگفتن، در مورد قدرت خطرناک کلمات و برچسب ها.
مارگارت میچل، دانشمند کامپیوتری که پس از انتشار مقالهای که در آن از تعصبات در مدلهای زبانی بزرگ انتقاد میکرد، توسط گوگل اخراج شد، با اکراه کار خود را در سالهای اخیر مبتنی بر هوش مصنوعی توصیف کرده است. “قبل از … افرادی مانند من گفتند که ما روی “یادگیری ماشینی” کار کردیم. این یک راه عالی برای جلب توجه مردم است.”
همکار سابق او در گوگل و بنیانگذار موسسه تحقیقاتی هوش مصنوعی توزیع شده، تیمنیت گبرو، گفت که او نیز از حدود سال 2013 شروع به گفتن “AI” کرد: “این حرف برای گفتن شد.”
میچل افزود: “این وحشتناک است اما من نیز این کار را انجام می دهم.” “من به هر چیزی که لمس می کنم “AI” می گویم زیرا در آن صورت مردم به آنچه من می گویم گوش می دهند.”
متأسفانه، “AI” آنقدر در واژگان ما گنجانده شده است که تکان دادن آن تقریبا غیرممکن خواهد بود، نقل قول های هوایی اجباری به خاطر سپردن دشوار است. حداقل باید به خود یادآوری کنیم که چنین سیستم هایی چقدر به مدیران انسانی وابسته هستند که باید در قبال عوارض جانبی خود پاسخگو باشند.
نویسنده پول میگوید که ترجیح میدهد رباتهای چت مانند ChatGPT و تولیدکنندههای تصویر مانند Midjourney را «ماشینهای سرقت ادبی غولپیکر» بنامد، زیرا این رباتها عمدتاً نثر و تصاویری را که در اصل توسط انسانها خلق شدهاند، دوباره ترکیب میکنند. او می گوید: «من مطمئن نیستم که این اتفاق بیفتد.
از چند جهت، ما واقعاً با “AI” گیر کرده ایم.