بنابراین، این ممکن است مخرب ترین کاری باشد که من تا به حال انجام داده ام.
مانند بسیاری دیگر، من چند هفته گذشته را در هیبت ChatGPT-4 گذراندم. من مثل یک بچه در یک مغازه شیرینی فروشی پر از فناوری بوده ام که هوش مصنوعی را به سرعت پیش می برم.
با کمی سرهم بندی، یک معلم ریاضی مجازی برای دخترم ایجاد کردم که متناسب با مبارزات خاص او در آستانه امتحانات SAT بود. من حتی از آن برای طراحی کارگاه های آموزشی برای چند پروژه ای که در حال اجرا هستم استفاده کردم (امیدوارم آنها این را نخوانند، BTW).
و پس از کمی آموزش، من یک بازی همراه با بازی بر اساس مسابقه کلاسیک Countdown برای زمان چای درست کردم که مملو از نسخه های مجازی ریچارد وایتلی، سوزی دنت، ریچل رایلی و راشل رایلی، گیلس براندرت، راکونتور پرشور مورد علاقه همه بود.
اوه، و من آن را دارم تا یک ایمیل برای یک همکار قدیمی صنعت تلویزیون به سبک غزل التون جان (او طرفدار آن است، نه من) پیش نویس کنم.
اما فکر میکنم بزرگترین لحظه «افتادگی» زمانی رخ داد که CGPT-4 را با مجموعهای از اسناد و مقالاتی که طی سالها برای نشریات نوشته بودم (از جمله این یکی) آموزش دادم.
ببینید من عاشق نوشتن هستم. من عاشق نوشتن در مورد تجارت هستم. من عاشق نوشتن در مورد تکنولوژی هستم. و من عاشق کشف چیزهایی هستم که مشتریانم را وادار میکنند و آنها را به کلماتی تبدیل میکنم که ماهیت آنها را تسخیر میکنند.
من عاشق اضافه کردن کمی جذابیت شمالی و پاشیدن منصفانه از جانبی (مورب؟) برای جذاب نگه داشتن چیزها هستم. و داستانی از گذشته من که پیچیدگی را قابل ربط می کند.
به نظر می آید مردم از این خوششان بیاید.
و من با نوشتن برای مشتریان یا کار کردن با آنها در استراتژی های تجاری آنها امرار معاش می کنم، که شامل آوردن افراد به همان صفحه با ایده ها و برنامه های روشن و جذاب برای بردن آنها به جایی است که می خواهند. بنابراین سبک نوشتن من برای آنچه که مشتریانم معمولاً به آن می خرند بسیار مهم است.
بعد از اینکه ربات را با تفکرات پنج ساله تغذیه کردم، از آن خواستم مقاله ای در مورد اینکه نظریه نسبیت اینشتین به سبک من با فیزیک کوانتومی ارتباط دارد بنویسد.
در اینجا گزیده ای آمده است: «…از یک طرف، نسبیت انیشتین را دارید، که به زیبایی توضیح می دهد که فضا و زمان چگونه در هم تنیده شده اند، مانند یک رقص کیهانی که همه چیز را از سقوط سیب گرفته تا کهکشان های در حال چرخش تحت تاثیر قرار می دهد. اما، از سوی دیگر، شما دنیای عجیب و شگفت انگیز فیزیک کوانتومی را دارید، که در آن ذرات می توانند همزمان در دو مکان باشند و گربه ها می توانند هم زنده و هم مرده باشند (ممنون شرودینگر). این دو نظریه ممکن است به اندازه یک نوار VHS در یک پخش کننده بلوری سازگار به نظر برسند، اما برخی جرقه های درخشان در دنیای فیزیک به سختی تلاش می کنند تا آنها را با هم تطبیق دهند، به این امید که یک نظریه بزرگ و یکپارچه ایجاد کنند که مفهوم جهان را درک کند. عجیب و غریب، چه بزرگ و چه کوچک…»
یوزرها سپس از آن (یا «هیگینز» به عنوان «آن» در این نقطه نامیده میشود) خواستم تا دستوری از سبک نوشتاری من ایجاد کند. آنچه آمد به من نشان داد که این چقدر قدرتمند است: تفکیک بسیار دقیق و 10 نقطه ای از نحوه نوشتن من، از تمایل من به استفاده از حکایات شخصی و طنز گرفته تا اینکه چگونه اغلب مفاهیم به ظاهر نامرتبط را کنار هم قرار می دهم تا یک نقطه را به خانه برگردانم.
فکر نمیکنم تا به حال در وجودم به طور همزمان هول و وحشت زده باشم، اما خب، من آن موقع بودم.
ذهنم بزرگ شد اگر یک هوش مصنوعی بتواند ماهیت نحوه نوشتن من را به تصویر بکشد، آیا کسی دیگر به “من” نیاز دارد؟ مطمئناً اگر آنها می خواستند یک ویژگی به سبک من بنویسند، من می توانستم درخواست خود را برای آنها ارسال کنم و با آن کار کنم؟ و این همه به کجا میرفت… آیا میتوانم اولین کپینویس «متنباز» باشم؟
من یک پست لینکدین را تایپ کردم تا این درخواست را به اشتراک بگذارم، که خوشحالم که مردم از سبک نوشتن من در ازای ذکر منبع استفاده کنند، درست همانطور که اگر از یک اثر خلاقانه Creative Commons استفاده می کردید. من لزوماً نمیخواستم لحن باارزش خود را در اختیار دیگران بگذارم تا از آن استفاده کنند. این احتمالاً بدترین مدل تجاری است که می توانم به آن فکر کنم. اما من میخواستم بحثی را در مورد آنچه که اکنون انجام میدهیم، که پاندورا، خوب و واقعاً، خارج از جعبه است، برانگیزانم.
البته، آنچه مشتریان از من می خرند، فقط مربوط به کلماتی نیست که من برای بیان کسب و کار یا استراتژی آنها استفاده می کنم. این زمانی است که من به حفاری در اطراف کار آنها می پردازم، سؤال می پرسم و جوهر کاری که آنها انجام می دهند و چگونه انجام می دهند را متلک می اندازم. من دستمزد می گیرم که نازک باشم: اگر همه موارد بالا را به درستی انجام داده باشم، نوشتن قلم روی کاغذ ساده ترین کار است. در پست لینکدین من، شخصی به من یاد تسمه ای انداخت که برای یک مشتری ساخته بودم، که در لحظه ای که ما خود را در آن می یابیم احساس می کنیم، “کد ربات، دلیل انسان”.
ما از نظر حرفه ای و شخصی وارد دوران جدیدی می شویم. سپردن هوش مصنوعی به دست میلیون ها نفر برای من بزرگترین پیشرفت فناوری از زمان ورود اینترنت است. من فکر می کنم حتی عمیق تر از این است.
و بله، خطراتی وجود دارد. ما خودمان را به اربابان تاریک تسلیم می کنیم و بیشتر و بیشتر به فناوری هایی که زندگی ما را به پیش می برند وابستگی بیشتری می دهیم. خطرات پیرامون سوگیری، قانونی بودن محض تقریب کار دیگران، و خطر بازیگران بدی که چارچوبهای هوش مصنوعی خود را به کار میگیرند که مشمول همان کنترلهایی نیستند که OpenAI یا Google ممکن است به آن پایبند باشند.
اما، همانطور که گفتم، پاندورا خارج از جعبه است، و در تعقیب و گریز، ابزارهای AI زیادی به دنبال آن وجود دارد.
ما باید رویکردمان را نسبت به کار تغییر دهیم.
ما میتوانیم در مورد حرفههای حرفهایمان خجالت بکشیم و نگران باشیم، یا میتوانیم هوش مصنوعی را در آغوش بگیریم، تشویق کنیم و آموزش دهیم تا گردشهای کاری روزانهمان را کارآمدتر کنیم. ما میتوانیم با رها کردن قید و بندهای آنچه قبلاً آمده است، شکلدهی به کاری که بعد انجام میدهیم را آغاز کنیم. پس چه می شود اگر مردم بخواهند از تونگ شمالی من برای نوشتن مقاله ای برای خدمات لوله کشی خود استفاده کنند: “وقتی تخت آهنین دور از دسترس است و تخت چینی شما در خطر است، لوله کش های متخصص ما مانند اژدهایان دنریس وارد می شوند تا انسداد سرویس بهداشتی شما را باز کنند. و نظم را در قلمرو فلاش ها بازگرداند.”
من این کار را انجام میدهم زیرا میخواهم بر این تمرکز کنم که چگونه هوش مصنوعی میتواند نحوه عملکرد کسبوکارها و سازمانها در هر اندازهای را تغییر دهد.
بنابراین، در اینجا ما در تقاطع هوش مصنوعی و خلاقیت قرار داریم، جایی که آینده کار با نحوه انطباق و ادغام این ابزارهای قدرتمند در زندگی حرفه ای خود تعیین می شود. من از این تغییر استقبال می کنم و هر کسب و کاری در بخش ما باید فرصت ها را نیز کشف کند.
اگر مجذوب پتانسیل هوش مصنوعی هستید و می خواهید یاد بگیرید که چگونه آن را برای شما کار کند، یا اگر فقط کنجکاو هستید که از سبک نوشتن متن باز من استفاده کنید، از طریق phil@diagonalthinking.co تماس بگیرید. بیایید با هم به این موضوع بپردازیم و با کمک دستیاران / اربابان هوش مصنوعی خود شکل دادن به آینده را شروع کنیم. (*در صورت لزوم حذف کنید).
*فیل بیرچنال بنیانگذار شرکت مشاوره خلاق، دیجیتال و صنعت رسانه، تفکر دیاگونال است.