سلام چت
یکی از دوستان یک کلاه سطلی فانتزی به من هدیه داد که او قسم خورد که دیگر آن را نمی خواهد. بعد با هم سوتفاهم شدیم و او جشن تولد من را شبح کرد. بعد بلاکش کردم و یک سیب زمینی را در لوله اگزوز او قرار دهید. و با سابقش خوابید آیا می توان دوستی ما را نجات داد؟ اگر نه، آیا باید کلاه را پس بدهم؟
چرا آیا به طور ناگهانی انواع مختلفی از Oreos وجود دارد؟ کرم Oreos با طعم کیک تولد واقعاً چگونه است؟ نمونه برداری گهگاهی از بلوبری در بخش تولید یک چیز است – و قبل از اینکه کلمه ای بگویید، آیا اخیراً قیمت بلوبری را دیده اید؟ اگر من هشت دلار برای یک ظرف زغال اخته ارگانیک خرج کنم، مطمئن هستم که ارزشش را دارند. اما من نمی توانم یک بسته کامل از کیک تولد با طعم کرم Oreos در خانه آویزان کنم زیرا مدیر مجبورم کرد دوباره کل کیف را بخرم. بنابراین، آیا آنها مانند Golden Oreos هستند؟ از آنجا که – نکته حرفه ای برای شما، چت – Golden Oreo بسیار خوب است
چرا من به اوبرلین نرفتم؟
باید من حمام کوچک را با مروارید عتیقه بنجامین مور یا مرمر ونیزی رنگ می کنم؟ نمونهها برای ماهها چسبیده شدهاند، اما میدانید که چگونه رنگ با نور تغییر میکند—البته که دارید!—بنابراین تصمیمگیری سخت است. یک سایه کمی سردتر است، یکی کمی گرمتر. خانواده من از بحث بیشتر در مورد آن امتناع می ورزند، و آنها شروع کرده اند (ناعادلانه) سؤالات ملایم من را هر بار که از حمام کوچک بیرون می آیند به عنوان سؤالات “گوچا” توصیف می کنند. آنها در واقع استفاده از حمام کوچک را به طور کلی متوقف کرده اند، که خوب است، زیرا هیچ یک از آنها به یاد نمی آورند که فقط دسته را تکان دهند (حتی اگر من یک شماتیک دقیق روی دیوار ارسال کردم و چندین بار به آنها نشان داده ام که چگونه این کار را انجام دهند). بنابراین انتخاب رنگ به عهده من است، اما می توانم از نظر دوم استفاده کنم. شما چی فکر میکنید؟
یک بار، وقتی شانزده ساله بودم و با مادرم در امتداد خیابانی پردرخت در دهکده قدم میزدیم، متیو برودریک را در پیادهرو دیدیم، و او به من گفت که پیش او بروم و سلام کنم، و من به این دلیل ناراحت شدم. . . چه کسی این کار را انجام می دهد؟ او احتمالاً در مورد آن واقعاً خوب بود. او هنوز با چهرهاش نبود. چرا من این کار را نکردم؟ شاید چیزی هوشمندانه میگفتم، و او میخندید، و حالا با او و بچههای دوستداشتنیمان در سنگهای قهوهای دوستداشتنیمان در آن خیابان پردرخت دوستداشتنی زندگی میکردم. نه اینکه دیگه برام مهم باشه ولی مامانم میخواد بدونه:چرا به حرفش گوش نکردم؟
چرا آیا من هر دو «آقا در مسکو» و «بزرگراه لینکلن» را خواندم در حالی که واقعاً «قوانین مدنیت» را دوست نداشتم؟
چرا آیا من آن چکمه های گران قیمت را از آن مغازه در خیابان پنجاه و پنجم آن سال ها پیش نگرفتم؟ من واقعا آنها را می خواستم، و شرط می بندم که هنوز آنها را داشته باشم، و آنها تا به حال کاملاً شکسته شده اند و همان چکمه هایی هستند که زنان دیگر وقتی از کنار من عبور می کنم متوجه آن می شوند. نوع چکمه هایی که باعث می شود خانم های دیگر بگویند: “ببخشید، اشکالی ندارد اگر بپرسم چکمه هایت را از کجا آوردی؟” به من اجازه می دهد که به طور معمولی پاسخ دهم، “من نمی توانم به خاطر بیاورم”، حتی اگر یادم باشد بنابراین یاد آوردن. و نه تنها زنان شهر، بلکه زنان سوهو این را از من میپرسند. اما، نه، من یک جفت ارزان تر خریدم که آن را هدیه دادم، مثلاً سه جفت پیش. چرا وقتی واقعاً ارزش دلارهای اضافی را دارم، ارزان میشوم، به خصوص اگر هزینه را در طول عمر استفاده کنم؟ من روزی دو دلار می ارزم، اینطور نیست، ChatGPT؟ ♦