از آنجایی که ChatGPT قادر به نوشتن مقالات آکادمیک و حتی فریب دادن معلمان است، ممکن است به راحتی تصور کنیم که پایان نوشتن محتوا و ایجاد محتوا آنطور که ما میدانیم، میشود. با این حال، توافق بر این است که در حالی که آخرین لحظه پر آب فناوری مطمئناً فضای بازاریابی را مختل خواهد کرد، این بدان معنا نیست که هرگز واقعاً می تواند جایگزین قدرت خلاقیت انسان شود. در اینجا، سارا گرووز، چپ، مالک و مدیر آژانس بازاریابی دیجیتال Catalyst هر آنچه را که باید در مورد آینده هوش مصنوعی مولد و بازاریابی برای SME بدانید را به شما می گوید.
هوش مصنوعی مولد (AI) البته چیز جدیدی نیست. سالهاست که از مدلهای زبان بزرگ (LLM) مانند GPT-3 استفاده میشود که میتواند حجم وسیعی از زبان را تولید و تجزیه و تحلیل کند تا متنی شبیه انسان برای همه انواع اهداف تجاری تولید کند.
هرچند اخیراً این مقوله واقعاً مطرح شده است زیرا ChatGPT در حال تغییر در بازی Open-AI با توانایی قابل توجه (اگرچه نه کاملاً بدون خطا) در ترکیب اطلاعات در محتوایی که واقعاً شبیه انسان به نظر می رسد به صحنه آمد. در حالی که محدودیتهای مهندسی سریع قبلی ممکن است متنی را تولید کند که معمولاً با کمی ویرایش میتوانست برای استفاده مناسب باشد – ChatGPT به لطف ۱۷۵ میلیارد پارامترش میتواند متنی را تولید کند که شاید به همان اندازه که به واقعی نزدیک است. معامله.
با باز شدن محکم جعبه پاندورا، نتیجه همچنان خشم ادامه دارد زیرا کسب و کارها به پیامدهای بلندمدت و اخلاقی ترین و مؤثرترین راه ممکن برای استفاده از این ابزار جدید نگاه می کنند. این موضوع برای شرکتهای کوچک و متوسط که به دنبال راههایی برای کاهش هزینهها و دستیابی به کارایی در میان آشفتگیهای اقتصادی مداوم هستند، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
اما، مانند تمام جهشهای نوآوری بزرگ، واقعیت این است که هنگام پیوستن به باند اتوماسیون بازاریابی، نکات مثبت و منفی وجود دارد.
قبل از هر چیز، مهم است که در نظر بگیرید چه حوزه هایی از نیازهای بازاریابی SME شما به مهارت محدودی نیاز دارد. به عنوان مثال، تیم بازاریابی شما چقدر زمان صرف تصحیح نسخه های پست الکترونیکی، بروشورها، بروشورها، گزارش ها یا وب سایت شما می کند؟ چقدر زمان صرف ترجمه محتوا به چند زبان می شود؟ به طور کلی، هوش مصنوعی مولد میتواند پشتیبانی فوقالعادهای را از نظر انجام کارکردهای بازاریابی منظم و روتین فراهم کند و بخشهای قابلتوجهی از زمان را برای کارمندان آزاد کند تا از مهارتهای خود برای تمرکز استراتژیک و خلاقانهتر استفاده کنند.
اما استفاده از آن به موارد اولیه نیز محدود نمی شود. همانطور که همه ما می دانیم، در عصر مصرف کننده دیجیتال، هرگز برای برندها مهم نبود که محتوای منحصر به فرد، مشتری محور، شخصی و مرتبط ایجاد کنند. هوش مصنوعی در اینجا نیز می تواند کمک کند. چه وبلاگهای نوشتن، ایمیلها، توضیحات محصول، کپی آگهی، کپی وبسایت و موارد مشابه، زیبایی آن در این است که از یک اعلان ساده – به عنوان مثال، «یک ایمیل تبلیغاتی برای فروش تابستانی 30 درصد بنویسید» – میتواند برای ارائه پیش نویس بسیار ابتدایی با این حال، همچنان باید برای مخاطب، لحن، پیام برند و مطابق با الزامات سئو اصلاح شود.
ذاتاً نیز میتواند ابزاری فوقالعاده در ارائه پاسخ سریع و مؤثر به درخواستهای مشتریان 24 ساعته باشد تا از خدمات “همیشه فعال” مشتریان در همه زمانها – بدون نیاز به خواب یا حتی استراحت در حمام اطمینان حاصل کند.
با این حال، همانطور که ChatGPT قوی و قانع کننده است، یک تهدید واقعی برای عقل انسان نیست. در حالی که مطمئناً یک فناوری پیشرفته است، و هنوز در مراحل افتتاحیه است، واقعیت این است که، درست مانند هر رایانه دیگری، با محدودیت هایی همراه است.
به عنوان مثال، یکی از مهمترین جنبه های هر تیم بازاریابی – خلاقیت را در نظر بگیرید. در یک سطح اساسی، همه ابزارهای هوش مصنوعی خلاقیت محدودی دارند، زیرا برای یادگیری به استفاده از مقادیر انبوه دادههای قبلی متکی است – بنابراین هر خروجی جدیدی تنها با ورودیهایی تولید میشود. به بیان ساده، این بدان معناست که هیچ راهی برای فکر کردن واقعی به ایدههای بدیع که هنوز وجود ندارند و بنابراین هیچ دادهای برای یادگیری از آنها وجود ندارد، وجود ندارد. بنابراین، در حالی که می توان از آن برای کمک به تحریک و حمایت از فرآیند خلاق استفاده کرد، این بدان معنا نیست که برندها می توانند به سادگی از ChatGPT بخواهند تا ایده بزرگ بعدی خود را ارائه دهد.
با در نظر گرفتن معمای اصالت، خطر اشباع بیش از حد همان محتوا نیز وجود دارد. بگویید، اگر همه تولیدکنندگان از آن برای “نوشتن وبلاگی در مورد کارایی در فرآیند تولید” بدون شخصی سازی زیاد استفاده کنند، همه وبلاگ های مربوط به این موضوع یکسان خواهند بود. البته، وبلاگ ها و سایر مقالات آنلاین اغلب برای کمک به سئو استفاده می شوند، بنابراین باید دید که چگونه برندها با استفاده از این روش نسبت به رقبا برتری ارگانیک خواهند داشت.
همچنین، اگرچه ChatGPT میتواند نثری شبیه انسان ایجاد کند، اما همچنان فاقد هوش هیجانی و همدلی است. این می تواند یک محدودیت قابل توجه در خدمات مشتری باشد، جایی که احساسات و همدلی نقش حیاتی در حل مسائل مشتری و ایجاد اعتماد دارند. همین امر را می توان در مورد مفاهیم خلاقانه نیز گفت که اغلب بر یک ارتباط احساسی بین برند و مصرف کننده متکی هستند. در این زمینه نیز، هوش مصنوعی مولد خطر سوگیری و تبعیض ذاتی را دارد، به این معنی که همیشه به سطح مشخصی از مداخله انسانی نیاز است.
در نهایت، یکی از بزرگترین معایب استفاده از هوش مصنوعی مولد، احتمال عدم دقت یا اطلاعات نادرست است. از آنجایی که خروجیها از طریق آزمون و خطا آموزش داده میشوند، دقیقاً به اندازه دادهها و الگوریتمهایی هستند که بر اساس آنها ساخته شدهاند – همانطور که نمونههای فراوانی در رسانههای اجتماعی نشان میدهد که هوش مصنوعی اشتباهی واقعی دارد.
با وجود تمام سرفصل ها، واقعیت این است که هیچ چیز کامل نیست، حتی ChatGPT. در نهایت، حتی با وجود توانایی غیرعادی آن برای تولید متنی شبیه انسان، دامنه آن برای نادرستی، سوگیری، و فقدان ذاتی خلاقیت و همدلی به این معنی است که هرگز نمی تواند جایگزین مغز انسان شود. بنابراین، برای اطمینان از تبدیل شدن آن بیشتر به یک دوست تا دشمن برای SME، همیشه نیاز به تعادل ظریف بین اتوماسیون و مداخله انسانی دارد.
wearecatalyst.co.uk