Eهمین هفته من ده ها ایمیل در مورد ChatGPT و آموزش دانش آموز دریافت می کنم. بهعنوان یک استاد حقوق متمرکز بر فناوری و مادر سه فرزند، پیامهایی را از مدارس فرزندانم، از محل کارم و از همکاران دور و نزدیک دریافت میکنم. آنها در مورد چت ربات هوش مصنوعی که تقریباً به طور جادویی – و فورا – می تواند تکالیف مدرسه ای را ایجاد کند که دانش آموزان قرن ها از طریق تحقیق و نوشتن پر زحمت تولید می کردند، احساس وحشت دارند. دانش آموزان چگونه تحقیق و نوشتن را یاد خواهند گرفت؟ چگونه آنها را ارزیابی خواهیم کرد؟ آیا استفاده از ChatGPT سرقت ادبی است؟ آیا باید آن را تحریم کنیم و چگونه؟ سایر نهادها چه سیاست هایی را اتخاذ می کنند؟ آیا آنها کار می کنند؟ و از آنجایی که نسخه پیشرفته – ChatGPT4 – چندین آزمایش استاندارد شده را انجام داد، بسیاری از آنها پرسیدند، آیا میتوانیم ادامه دهیم؟
اگرچه ظاهرا ChatGPT ما را غافلگیر کرد، اما از ناکجاآباد ظاهر نشد. علائم هشداردهنده بیش از یک دهه روی دیوار مدرسه بود، اما ما آنها را نادیده گرفتیم. ChatGPT جدیدترین فناوری در یک سری فناوریهایی است که نحوه و آنچه کودکان ما در مدرسه میآموزند را بیثبات میکند. اما با جلب توجه ما و نیاز به واکنش سریع، تغییرات شدیداً مورد نیاز را برانگیخت: ما شروع به تغییر از ترکیب خودکار هر و همه فناوری در کلاس به رویکردی تبعیض آمیز کردیم.
برای بیش از یک دهه سیاست دولت دستور کار به حداکثر رساندن فناوری در کلاس را ترویج می کرد. این معمولا به عنوان “لپ تاپ برای هر کودک” شناخته می شود. دولت فدرال تأمین مالی را مشروط به ادغام فناوری در کلاس درس کرد. بسیاری از ما به نتیجه این سیاست توجه نداشتیم زیرا به عنوان یک جامعه، نوآوری را جشن می گیریم و معتقدیم که فناوری باعث پیشرفت پیشرفت می شود. ما مخصوصاً معتقدیم که فرزندانمان برای پیشرفت در زندگی باید از فناوری آگاه باشند. ChatGPT ممکن است زنگ بیداری ما برای بررسی مجدد خط مشی آموزشی و اتخاذ رویکردی بدبینانه تر نسبت به گنجاندن فناوری در کلاس درس باشد.
اولین مجموعه یافتههایی که نگرانیهایی را در مورد تأثیر فناوری در کلاس ایجاد میکرد، دو مطالعه بزرگ بود که نشان داد فناوری تا حد زیادی در بهبود نتایج یادگیری شکست خورده است. نتایج همچنین نشان داد که فناوری کمک چندانی به پل زدن شکاف مهارتها بین دانشآموزان دارای مزیت و محروم نمیکند.. معلوم شد که یادگیری مستلزم تعاملات شدید حضوری معلم و دانش آموز است. به عبارت دیگر، بچه ها اغلب از مردم بهتر یاد می گیرند، نه از ماشین ها.
سپس مجموعهای نگرانکنندهتر از تحقیقات روانشناختی و یافتههای تصویر مغزی به وجود آمد که تأثیر زمان بیش از حد صفحه نمایش بر روی کودکان را بررسی میکرد. این مطالعات تأثیر مخرب قابل توجهی را از تماشای بیش از حد صفحه نمایش بر روی کودکان نشان داد، از جمله بر رشد شناختی، رفاه ذهنی و توجه آنها. تقریباً در همان زمان، افشاگران و فعالان سیلیکون ولی فاش کردند که شرکتهای فناوری محصولات خود را به گونهای طراحی میکنند که کاربران را معتاد کرده و زمان حضور آنها را در صفحه نمایش طولانی کند.
قبل از همهگیری، بسیاری از معلمان با اتکا به سالها روشهای آموزشی آزمودهشده، ورود فناوری به کلاس را به تأخیر انداختند. اما زمانی که بیماری همه گیر، مدرسه را به مدرسه مجازی تبدیل کرد، معلمان ناامید شدند که بچه ها را درگیر نگه دارند، رسانه های اجتماعی و بازی ها را در کلاس ها و تکالیف گنجاندند. به یاد می آورم که مادری با افتخار به من گفت که دانش آموز کلاس چهارمش با مصاحبه با کارشناسان درباره آمریکای استعماری پادکستی آماده می کند. هفته بعد او کمتر مشتاق بود: معلم پادکست را در یک کانال YouTube پست کرد. بچه ها برای لایک با هم رقابت می کردند و دخترش اصرار داشت که کانال یوتیوب خودش را راه اندازی کند.
امروزه صفحات، بازی ها و شبکه های اجتماعی بیشتری در تکالیف مدرسه گنجانده شده اند. بازیهای آنلاین مانند Roblox و Minecraft اکنون بخشهای آموزشی پررونقی دارند که با مدارس و معلمان همکاری میکنند. در تلاش ناامیدانهمان برای فناوریسازی کلاس، روباه را به داخل مرغداری راه دادیم. صنعت فناوری – که درآمد آن به افزایش زمان آنلاین کاربران بستگی دارد – به بازیگر قدرتمندتری در تأثیرگذاری بر برنامه درسی مدرسه تبدیل شد. و آنچه در مدرسه اتفاق می افتد در مدرسه نمی ماند. وقتی تکالیف مدرسه روی پردهها انجام میشود، تکالیف مدرسه نیز انجام میشود. وقتی مدرسه یک بازی اعتیادآور را به عنوان آموزش مشروع میداند، دانشآموزان به احتمال زیاد آن را در خانه بازی میکنند.
با وجود این هشدارها، سیاست آموزشی تا حد زیادی بدون تغییر باقی مانده است. دستورالعملهای فدرال به ترویج گنجاندن فناوری بیشتر در کلاس درس، بدون در نظر گرفتن مضرات یادگیری از طریق صفحه نمایش ادامه میدهند. اما ChatGPT قواعد بازی را تغییر داده است و نشان می دهد که ما باید در هنگام معرفی فناوری به مدارس دچار شک و تردید در فناوری شویم. واکنش های اولیه مربیان به ChatGPT در حال حاضر منوی گزینه های ما را گسترش می دهد. تعداد کمی به هنجار ادغام شتابزده آن در کلاس متوسل شدند. بسیاری آن را ممنوع کردند، در حالی که دیگران آن را آزمایش کردند.
گنجاندن شک و تردیدهای فنی در کلاس درس مدتهاست که دیر شده است. ما باید از به حداکثر رساندن فناوری در کلاس به رویکردی محدودتر تغییر کنیم. این بدان معناست که هر فناوری، حتی اگر به عنوان یک ابزار آموزشی به بازار عرضه شود، به کلاس درس تعلق ندارد. اقداماتی که استفاده از فناوریهای خاص را ممنوع یا محدود میکنند، زمانی مشروع هستند که فرآیند یادگیری را تقویت کنند. برای اجرای این رویکرد، ما نیاز داریم که مناطق مدرسه و مدارس به دنبال نظرات معلمان باشند و ارزیابی کنند که چه زمانی فناوری را در کلاس درس بگنجانند.
اولاً، یک فناوری جدید تنها در صورتی باید ادغام شود که نواحی مدرسه و مدارس بتوانند ثابت کنند که استفاده از ابزاری برای عملکردی که به طور سنتی توسط یک معلم انسانی آموزش داده میشود، منجر به نتیجه برتر میشود. به عنوان مثال، آیا آزمون های بازی های ویدیویی برای ارزیابی دانش آموزان بهتر از آزمون هایی هستند که توسط معلمان برگزار می شود؟ دوم، فناوری جدید نیاز به تجزیه و تحلیل هزینه و فایده دارد. باید در خدمت اهداف آموزشی باشد، نه راحتی، و با آسیب های جسمی، روانی و خطر سنجیده شود. به عنوان مثال، مدارس باید بپرسند، آیا معلم آزمونهای ویدیویی را برای اجتناب از نمرهدهی فشرده تعیین میکند؟ آیا افزایش انگیزه برای یادگیری با انجام یک بازی ویدیویی در بین دانشآموزان بیشتر از آسیب قرار گرفتن در معرض انفجارهای دوپامین از طریق سیستم پاداش بازی است؟
به طور مشابه، مناطق مدرسه و مدارس باید ارزیابی کنند که آیا فناوری هایی که قبلاً توسط معلمان استفاده شده است، به ویژه بازی ها و شبکه های اجتماعی، باید بخشی از برنامه درسی مدرسه باشد. ما همچنین باید این تحقیق را به اصول اصلی فناوری کلاس درس بسط دهیم – استفاده از رایانه لوحی و دسترسی به اینترنت. زمان تماشای صفحه باید برای همه محدود شود، اما بر اساس سن تنظیم شود، زیرا دانشآموزان جوانتر نسبت به دانشآموزان بزرگتر زمان کمتری از صفحه نمایش میگیرند. و حتی زمانی که زمان صفحه نمایش اختصاص داده می شود، باید همانند برنامه های کاربردی خاص، تحت آنالیز هزینه-فایده قرار گیرد. علاوه بر این، دسترسی رایگان به اینترنت باید در کلاس درس در دسترس باشد، زمانی که مربیان نشان دهند که به جای پرت کردن حواس دانشآموزان، به اهداف آموزشی دست مییابد.
در نهایت، مسئولیت مدارس فراتر از انتخاب های برنامه درسی به روش هایی که دانش آموزان برای تعامل اجتماعی یاد می گیرند، گسترش می یابد. ممنوعیت تلفن همراه در مدارس یک روند نوظهور بین المللی و محلی است.
فرانسه پیشتاز بود و در سال 2018 تلفن را در مدارس ممنوع کرد، از جمله در زمان استراحت ناهار و تعطیلات. به گفته دولت فرانسه، تأثیر تلفنها بر تعاملات اجتماعی این حرکت گسترده را ضروری کرده است. در ایالات متحده، بیشتر تلاش ها برای ممنوعیت تلفن در مدارس به صورت محلی، از سوی شهرداری ها و اغلب از خود مدارس صورت گرفته است. در حالی که برخی دست به اقدام زدند، برخی دیگر رویکرد آزادسازی تلفن های همراه را در مدرسه اتخاذ کردند. ما باید از همه مناطق مدرسه و مدارس بخواهیم که نیاز به دسترسی به تلفن همراه در طول روز مدرسه و تأثیر تلفن همراه بر توانایی دانش آموزان برای تمرکز در کلاس و اجتماعی شدن بین کلاس ها را ارزیابی کنند. بر اساس این ارزیابی، آنها باید تعیین کنند که آیا تلفن همراه در کلاس ها و در هنگام ناهار و تعطیلات ممنوع است یا خیر. ChatGPT خطرات ناشی از فرستادن بیخبر فرزندانمان را به آیندهای تحت سلطه فناوری برجسته کرده است. تاکید کرده است که انتخاب های مختلف ممکن و مهم است. به خصوص برای نسلی از کودکان که بیش از یک دهه و یک بیماری همه گیر را در مقابل پرده ها سپری کرده اند.
این مقاله از کتاب برنشتاین Unwired: Gaining Control over Addictive Technologies اقتباس شده است.
مطالب بیشتری که باید از TIME خوانده شود