دره سیلیکون همیشه محصولات جدیدی تولید می کند، اما به ندرت سطح تبلیغاتی که انتشار GPT-4 را احاطه کرده است، دریافت می کند. پیگیری ChatGPT میتواند تستهای استاندارد شده را انجام دهد، به شما بگوید که چرا یک الگوی رفتاری خندهدار است، و حتی به انجام مالیاتهایتان کمک کند. از زمانی که استارتآپ OpenAI در سانفرانسیسکو این فناوری را در اوایل این ماه معرفی کرد، این فناوری بهعنوان «قابل توجه اما ناراحتکننده» شناخته شد و به بیانیههای بزرگی در مورد چگونگی «هیچ چیز دیگر مثل قبل نمی شود“
اما در واقع آزمایش این ویژگیها برای خودتان – یا حداقل آنهایی که قبلاً به صورت عمومی منتشر شدهاند – ارزان نیست. برخلاف ChatGPT که دنیا را به دلیل رایگان بودن مجذوب خود کرد، GPT-4 در حال حاضر فقط برای غیر توسعه دهندگان از طریق یک سرویس ممتاز با هزینه 20 دلار در ماه در دسترس است. OpenAI اخیراً اقدامات دیگری را برای پول نقد از محصولات خود نیز انجام داده است. ماه گذشته، شراکت با شرکت مشاوره Bain & Company را برای کمک به خودکارسازی کمپین های بازاریابی و عملیات خدمات مشتری برای مشتریان خود اعلام کرد. و همین چند هفته پیش، این استارتآپ یک سرویس پولی را اعلام کرد که به شرکتهای دیگر اجازه میدهد فناوری آن را در محصولات خود ادغام کنند و Instacart، Snapchat و Shopify قبلاً این کار را انجام دادهاند.
تا سال آینده، OpenAI – شرکتی که تا چند ماه پیش اساساً خارج از فناوری ناشناخته بود – انتظار دارد سالانه یک میلیارد دلار درآمد کسب کند. و این تنها شرکتی نیست که علائم دلار را در طول این هجوم طلا با هوش مصنوعی مشاهده می کند. استارتآپهای نسبتاً جدیدی مانند آنتروپیک اکنون ارزشهای میلیارد دلاری دارند، در حالی که آلفابت و متا به شدت از سرمایهگذاریهای خود در هوش مصنوعی تبلیغ میکنند. هر شرکتی میخواهد هوش مصنوعی خود را فراخوانی کند، همانطور که یک دهه قبل شبکههای اجتماعی یا موتورهای جستجو را در دهه قبل میخواستند. و مانند آن فناوریهای قبلی، ابزارهای هوش مصنوعی را نمیتوان به طور کامل به مهندسان نرمافزار شرکتها با حقوق شش رقمی نسبت داد. برخی از این محصولات به نیروی کار ارزشمند کارگران خارجی نیاز دارند که درآمد بسیار کمتری دارند و هر چت بات با جذب کتاب ها و محتوایی که توسط تعداد زیادی از مردم در اینترنت منتشر شده است ایجاد می شود. بنابراین به یک معنا، این ابزار توسط همه ما ساخته شده است.
نتیجه یک اختلاف ناخوشایند بین افرادی است که کاری را انجام میدهند که این مدلهای هوش مصنوعی را قادر میسازد تا کار کنند و چه کسی میتواند آنها را کنترل کند و از آنها سود ببرد. این نوع نابرابری در دره سیلیکون چیز جدیدی نیست، اما توسعه هوش مصنوعی در زمانی که اخراجها منجر به احساس بیثباتی گستردهای برای صنعت فناوری شده است، قدرت را از آنهایی که در پایین هستند دورتر میکند. کارگران خارج از کشور هیچ یک از این سودها را دریافت نخواهند کرد، و همچنین افرادی که ممکن است جنبههایی از کارشان – یا حتی کل شغلشان – با هوش مصنوعی جایگزین شود، حتی اگر پستهای Reddit و نوشتههای ویکیپدیا آنها به این چتباتها داده شود، نخواهند داشت. با در نظر گرفتن تواناییهای کدنویسی هوش مصنوعی، کارگران فناوری با درآمد خوب نیز ممکن است در نهایت ضرر کنند. در چند ماه پس از انفجار OpenAI، این حقیقت اساسی را به سیلیکون ولی یادآوری کرد که امتیازات اداری و گزینه های سهام هرگز نمی توانستند آن را پنهان کنند: کارکنان فناوری فقط کارگران هستند.
صنعت فناوری بهعنوان یک کل ممکن است بهرغم شعارهای بلندش، بدون شرمندگی سود محور باشد، اما OpenAI در ابتدا اینطور نبود. هنگامی که استارت آپ در دسامبر 2015 تأسیس شد، عمداً به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی ساختار یافته بود و از ایده اتوپیایی ساخت فناوری به روشی استفاده می کرد که خوب، باز بود. بیانیه ماموریت این شرکت بیان می کند که هدف آن “به نفع بشریت به عنوان یک کل” است، و خاطرنشان می کند که “از آنجایی که تحقیقات ما عاری از تعهدات مالی است، بهتر می توانیم روی تأثیر مثبت انسانی تمرکز کنیم.”
با توجه به همه چیزهایی که ممکن است در هوش مصنوعی واقعی اشتباه شود، هدف ممکن بود ارزشمند باشد، اما دوام نیاورد. در سال 2019، OpenAI با استناد به نیاز به جمع آوری پول بیشتر برای اختراعات خود، خود را به یک شرکت «سود سقفی» مجدداً پیکربندی کرد – ترکیبی ناآرام بین انتفاعی و غیرانتفاعی که در آن هر سودی 100 برابر سرمایه اولیه خود محدود می شود. از آن زمان، مانند هر استارت آپ تشنه رشد دیگری عمل کرده است و مشتاق است ارزش خود را در هر مرحله افزایش دهد. در ماه ژانویه، مایکروسافت به عنوان بخشی از قراردادی که به مایکروسافت مجوز استفاده از فناوری خود (سلام، بینگ) را می دهد، 10 میلیارد دلار به OpenAI کاهش داد، در حالی که منابع محاسباتی عظیم مورد نیاز برای تولید محصولات خود را نیز برای استارت آپ فراهم کرد. این مبلغ یک تنش ذاتی بین تعهد اعلام شده OpenAI و تمایل سرمایه گذاران برای بهبود سرمایه گذاری ایجاد می کند. لفاظی اصلی این شرکت برای ایجاد “کالاهای عمومی” شباهت کمی به مشارکت Bain که حول محور “ایجاد محتوای فوق کارآمد” است، دارد. (زمانی که برای اظهار نظر تماس گرفتیم، سخنگوی OpenAI به سوال من در مورد اینکه چگونه آخرین حرکتهای این شرکت با مأموریت گستردهتر آن تناسب دارد، پاسخی نداد.)
این چرخش به سمت سود احتمالاً نمی تواند تمام نیروی کاری را که به محصولات OpenAI کمک کرده است، جبران کند. اگر خروجیهای مدلهای زبان بزرگ مانند GPT-4 برای ما هوشمندانه و آشنا هستند، به این دلیل است که از همان محتوایی گرفته شدهاند که خود ما برای درک جهان از آن استفاده کردهایم و شاید حتی به ایجاد آن کمک کردهایم. دستاوردهای فنی واقعی در توسعه GPT-4 انجام شد، اما فناوری حاصل بدون ورودی مجموعه دادهای که بخشی از بینش، خلاقیت و خوب، حماقت بشریت را نشان میدهد، از نظر عملکردی بیفایده خواهد بود. به این ترتیب، تحقیقات هوش مصنوعی مدرن شبیه یک «محفظه مشترکات» دیجیتالی است که به موجب آن میراث اطلاعاتی بشریت – گنجینهای جمعی که واقعاً نمیتواند در اختیار کسی باشد – توسط شرکتها عمدتاً به عنوان منبع سود بالقوه تلقی میشود. به طور خلاصه این مدل دره سیلیکون است: Google اطلاعات جهان را به گونه ای سازماندهی می کند که به آن اجازه می دهد از طریق نمایش تبلیغات به ما سود زیادی به دست آورد. فیس بوک همین کار را برای تعاملات اجتماعی ما انجام می دهد. این ترتیبی است که اکثر ما فقط آن را می پذیریم: در ازای داده های خود، پلتفرم های رایگان دریافت می کنیم.
اما حتی اگر پستهای اینترنتی ما اکنون دادههایی هستند که میتوانند برای شرکتهای هوش مصنوعی به سود تبدیل شوند، افرادی که مستقیمتر مشارکت کردهاند مستقیماً مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند. در حالی که برخی از محققان در OpenAI سالانه نزدیک به 2 میلیون دلار درآمد داشته اند، OpenAI گزارش شده است که به کارگران برون سپاری شده در کنیا کمتر از 2 دلار در ساعت برای شناسایی عناصر سمی در داده های آموزشی ChatGPT پرداخت می کند و آنها را در معرض محتوای بالقوه آسیب زا قرار می دهد. سخنگوی OpenAI من را به بیانیه قبلی اشاره کرد زمان او گفت: “مأموریت ما این است که اطمینان حاصل کنیم که هوش مصنوعی به نفع همه بشریت است و ما سخت کار می کنیم تا سیستم های هوش مصنوعی ایمن و مفیدی بسازیم که سوگیری و محتوای مضر را محدود می کند.”
مطمئناً، این اختلافات جهانی نیروی کار منحصر به OpenAI نیست. انتقادات مشابهی از شیوه های برون سپاری به سایر استارت آپ های هوش مصنوعی، علاوه بر شرکت هایی مانند Meta که برای داده های تولید شده توسط کاربر بر تعدیل محتوا متکی هستند، وارد شده است. این حتی یک پدیده خاص فناوری نیز نیست: نیروی کار که ساده دیده می شود به پیمانکاران فرعی در جنوب جهانی واگذار می شود که تحت شرایطی کار می کنند که توسط کارمندان حقوق بگیر در غرب قابل تحمل نیست.
تشخیص اینکه این مشکلات بزرگتر از هر شرکت دیگری هستند، نباید اجازه دهید OpenAI از قلاب خارج شود. بلکه نشانه آن است که صنعت و اقتصاد به عنوان یک کل بر اساس توزیع نابرابر پاداش ها ساخته شده اند. سودهای عظیم در صنعت فناوری همیشه به سمت بالا هدایت میشود، بهجای اینکه منعکس کننده وسعت کامل افرادی که کار را انجام میدهند. اما پیشرفتهای اخیر در هوش مصنوعی با توجه به کاربردهای بالقوه برای خودکارسازی کار به گونهای که قدرت را در دست افراد کمتری متمرکز کند، نگرانکننده است. حتی همان طبقه ای از کارکنان فناوری که در حال حاضر از هجوم طلای هوش مصنوعی سود می برند، ممکن است در آینده ضرر کنند. قبلاً، GPT-4 می تواند یک وب سایت ابتدایی ایجاد کند از یک طرح ساده دستمال سفره، در لحظهای که کارگران در صنعت فناوری گستردهتر در حال ضرب و شتم هستند. در کمتر از چهار ماه بین انتشار ChatGPT و GPT-4، اخراج های گسترده در شرکت های فناوری بزرگ از جمله آمازون، متا، گوگل و مایکروسافت اعلام شد که تنها چند روز قبل از اعلام سرمایه گذاری چند میلیارد دلاری خود، 10000 کارمند خود را اخراج کردند. OpenAI. برای کارگران فناوری به عنوان یک کلاس، لحظهای پرتنش است، و حتی کارمندانی که حقوق خوبی دریافت میکنند، یاد میگیرند که میتوانند به دلایلی غیرقابل کنترل شوند.
در هر صورت، حرکت به سمت پول نقد از هوش مصنوعی یادآوری دیگری است از اینکه واقعاً چه کسی مسئول این صنعت است که محصولات زیادی با تأثیرات عظیم تولید کرده است: مطمئناً نه کاربران، اما نه کارگران. OpenAI ممکن است همچنان ادعا کند که هدفش “به نفع بشریت به عنوان یک کل” است، اما مطمئناً برنج برتر آن بیشترین سود را خواهد برد.