به نظر میرسد محروم کردن دانشآموزان دبیرستانی و کالج از مهارتهای تحقیق انتقادی و کتابهایی که افسانههای منشأ را پیچیده یا تضعیف میکنند، تلاشی برای حفظ دیدگاه سفیدرنگی از تاریخ است که سیاستمداران برای منفعت سیاسی ایجاد میکنند. بدون یادگیری انتقادی، نسخه اینترنتی تاریخ – که از طریق موتورهای جستجو، وبسایتهایی مانند ویکیپدیا و پلتفرمهای هوش مصنوعی مانند ChatGPT کشف میشود، بیشتر احتمال دارد به آن ضربه بزنند یا دریافت کنند. این نسخههای محبوب فرهنگی احتمالاً توسط الگوریتمهایی تقویت میشوند که موتورهای جستجوی اینترنتی و هوش مصنوعی را هدایت میکنند.
برای اینکه ببینم این ممکن است چقدر خطرناک باشد، تصمیم گرفتم آن ابزارهای محبوب را روی موضوعی که چیزی درباره آن می دانم آزمایش کنم. من در حال فکر کردن به نوشتن کتابی در مورد لغو کنندگان نامعلوم آمریکا هستم و به بررسی یک سوال محوری برای مبارزه آزادی آفریقایی آمریکایی و هویت ملی ما به عنوان “سرزمین آزادگان” هستم: چرا پدران بنیانگذار برده داری را پذیرفتند و چه کسی در میان آنها به این موضوع اعتراض کرد. موسسه عجیب و غریب»؟
یک افسانه منشأ بزرگ در مورد بنیانگذاران وجود دارد، افسانه ای که خود دیسانتیس آن را به زبان آورده و تداوم بخشیده است و نشان می دهد که آنها آزادی را برای همه دوست دارند. اما این با سوابق تاریخی مطابقت ندارد، که نشان می دهد تنها یکی از بنیانگذاران، گوورنور موریس، به شدت در برابر هرگونه تطبیق برای برده داری در طول کنوانسیون قانون اساسی مقاومت کرد. برای همه پدران بنیانگذار، از جمله کسانی که در برخی زمینه ها علیه برده داری صحبت کردند، بحث بر سر این بود که چگونه بسیار برای تطبیق بردگی، نه لغو آن.
تصمیم گرفتم آزمایشی انجام دهم تا ببینم چه اطلاعاتی ممکن است در دسترس دانشآموزانی باشد که در مورد این موضوع کنجکاو هستند، اما هنوز از نوع تحقیق و مهارتهای تحلیلی دقیقی که در دورههای AP یا کالج تدریس میشود، ندارند. اینترنت و هوش مصنوعی چه چیزی به دانش آموزان در زمینه پدران بنیانگذار و برده داری ارائه می دهد؟
من با ChatGPT شروع کردم و پرسیدم: “کدام نمایندگان کنوانسیون قانون اساسی علیه برده داری صحبت کردند و چه گفتند؟” این سازمان پاسخ داد که «چند نماینده برای لغو بردهداری بحث کردند» و نقل قولهایی علیه بردهداری از چهار نماینده شمالی ارائه کرد: موریس، بنجامین فرانکلین، البریج گری و جیمز ویلسون. سپس نتیجهگیری افسانهای داشت: «اینها تنها نمونههایی از تعداد زیادی از نمایندگانی بودند که در جریان کنوانسیون قانون اساسی علیه بردهداری صحبت کردند. با این حال، علیرغم مخالفتهای آنها، بردهداری در آن زمان لغو نشد و برای سالهای آینده به عنوان یک موضوع بحثانگیز در جامعه آمریکا باقی ماند.
این روایت با حقیقت آنچه در کنوانسیون قانون اساسی رخ داد بسیار دور است. به نظر میرسید که ChatGPT انتقاد از بردهداری یا تجارت برده را با فراخوان برای لغو آن یکی میدانست. اما هیچ پیشنهادی برای لغو در طول مناظره 100 روزه بین 55 نماینده در تابستان 1787 وجود نداشت، حتی از طرف موریس. با توجه به اینکه بسیاری از ثروت ملی و تجارت کاملاً به برده داری وابسته است، در شمال و همچنین جنوب، هر پیشنهادی از این دست می تواند یک راه حل سیاسی غیرمعمول باشد. در عوض، نمایندگان جنوبی با نمایندگان شمالی بارها بر سر امکاناتی که برای برده داری به دنبال آن بودند، به عنوان شرط تشکیل یک دولت ملی جدید، درگیر شدند.
گوگل مفیدتر بود هرچند دلهره آور بود. این مجموعه پیوندهای زیادی را ارائه می کرد که منعکس کننده دیدگاه های متفاوتی بود که من باید برای یافتن اطلاعات دقیق تر از آنها عبور می کردم. یکی از نویسندگان عقیده بنیانگذارانی را شناسایی کرد که ارزشهای ضد بردهداری خود را حفظ کردند و از به بردگی کشیدن مردم، که یکی از آنها موریس بود، خودداری کردند. در این کنوانسیون، گرجیها و کارولینیای جنوبی مانند سایر جنوبیها، غیورانه بر هدف بردهداری فشار آوردند. بسیاری از وبسایتها نمایندگانی را شناسایی کردند که بیانیههای ضد بردهداری را بیان کردند، اما به نظر میرسید که فقط موریس به طور صریح بردهداری را محکوم میکند و در مقابل تهدیدهای جنوب برای مخالفت با قانون اساسی در صورت برآورده نشدن خواستههای طرفدار بردهداری مقاومت میکند.
برای آزمودن صحت این ادعا، دو کتاب خواندم که به تفصیل بحثهای قانون اساسی در مورد بردهداری را تمرین کرده و به نتایج کاملاً متضادی در مورد نیات بنیانگذاران رسیدند – اما مطابق با واقعیتها.
شان ویلنتز، مورخ، نمایندگان کنوانسیون را به دلیل عدم پذیرش مالکیت انسانها تحسین کرد، که تا حدی با کنار گذاشتن کلمه «برده» از قانون اساسی نشان داد. مورخ حقوقی پل فینکلمن دیدگاه مخالفی داشت و به این نتیجه رسید که بردگان امتیازات عمده ای را از بقیه کشور به دست آوردند و در ازای آن بسیار اندک به جز امتناع فنی و زبانی از تحریم قانونی برده داری دست کشیدند. هر دو خواندن خسته کننده بود، اما هر دو موریس را به عنوان پرشورترین صدا در کنوانسیون علیه برده داری نشان دادند.
در واقع، علیرغم اظهارات به سبک دیسانتیس مبنی بر اینکه پدران بنیانگذار راهپیمایی آمریکا به سوی لغو را آغاز کردند، تنها نماینده کنوانسیون که هر چیزی را که از راه دور آزادی فوری سیاهان را در نظر می گرفت گفت موریس بود. موریس استدلال میکرد که او «هرگز در حمایت از بردهداری خانگی موافق نیست»، این یک «موسسه شرورانه» و «نفرین بهشت» بود که در آن غالب بود. موریس علیه سازش بدنام 3/5 استدلال کرد و بلوف ایالت های جنوبی را خواند: اگر آنها می خواستند افراد برده شده برای اهداف تخصیص نمایندگی ایالت در کنگره شامل شوند، باید آنها را شهروندانی با حق رای تبدیل کنند.
تصمیم گرفتم فرصتی دوباره به ChatGPT بدهم و سعی کردم آن را کمی به پاسخ درست هدایت کنم، این بار پرسیدم: “Guverneur Morris در کنوانسیون قانون اساسی در مورد برده داری چه گفت و به طور خاص چه پیشنهادی برای انجام آن داشت؟” ChatGPT لحظه ای طول کشید، سپس پاسخی را ساخت و مدعی شد که موریس خواستار لغو فوری برده داری شده است. او نمی. به عنوان پدر بنیانگذار قانون اساسی ایالت نیویورک، یک دهه قبل از آن، به طور ناموفقی خواستار محکومیت برده داری شده بود. در کنوانسیون ملی او پیشنهاد کرد که فقط افراد آزاد به عنوان نماینده در کنگره به حساب بیایند (همانطور که الکساندر همیلتون در ابتدا انجام داد) و پیشنهاد او به طور قاطع توسط نمایندگان شمال و همچنین جنوب رد شد.
من یک قهرمان ناقص را در موریس پیدا کردم، عمدتاً از خواندن کلمات خودش. او بیشترین سخنرانی را در این کنوانسیون انجام داد (173) و از همتایان پنسیلوانی خود ویلسون (168) و جیمز مدیسون (161) برتری داشت. موریس در سخنرانی منظم خود برای مخالفت با حمایت از برده داری و اعلام نظرات خود در مورد سایر موضوعات، نشان داد که قانون اساسی یک سند معاملاتی است و نه الهی که در آن مبادلات انجام می شود. در این کنوانسیون، او با صدای بلند فکر کرد که شاید بهترین راه برای ایالتهای شمالی و جنوبی باشد که راههای جداگانهای را طی کنند، زیرا با «نفرین بهشت» که بردهداری بود، این مناطق مجبور به تقسیم شدند.
موریس پیشگو و در سمت راست تاریخ بود. بسیاری از مردان دیگر در کنگره بسیار کمتر شجاع بودند. نزدیک به نیمی از نمایندگان خود برده بودند، از جمله مدیسون، که از او به عنوان «پدر قانون اساسی» یاد می شود، و برخی از آن نمایندگان، مانند جورج میسون ویرجینیایی که صدها نفر را به بردگی گرفت، علیه اخلاق برده داری صحبت کردند. اما اخلاق یا آرمانها باید قربانی «ضرورت سازش» شوند، همانطور که ویلسون، ظاهراً ضد بردهداری، در کنوانسیون تاکید کرد. (ویلسون اولین کسی بود که بند 3/5 را پیشنهاد کرد.)
در نهایت نمایندگان سازوکارهای متعددی را اتخاذ کردند که به موجب آن قانون اساسی بردگی را تطبیق داد و دموکراسی را سرکوب کرد. قانون اساسی کنگره را از مداخله در تجارت برده به مدت 20 سال منع کرد. ایالت ها را از آزادی فراریان منع می کرد و ایجاب می کرد که فراریان برده «در صورت تقاضا» بازگردانده شوند. قدرت بردهداری-دولتی را با بند 3/5 تقویت کرد، به طور نامتناسبی در کنگره و هیئت الکترال نمایندگان تخصیص داد، که فرمول 3/5 را نیز در بر گرفت و به منافع بردهداری در انتخابات ریاستجمهوری رونق بخشید.
نیت سازندگان هر چه که بود، این امتیازات ساختاری باعث شد که بردگی دوام بیاورد و گسترش یابد. برای نزدیک به 80 سال پس از کنوانسیون، استدلال اخلاقی، سیاسی و قانون اساسی همگی نتوانستند به بردگی در سطح ملی پایان دهند، زیرا در طول دههها دیوان عالی بهجای تضعیف این نهاد عجیب و غریب، عمدتاً بهجای تضعیف آن، بهعنوان تضعیف شده بود. جدایی جنوب و یک جنگ داخلی لازم بود تا به بردگی سیاهپوستان پایان یابد. تنها با غایب جنوبی های طرفدار برده داری در کنگره می تواند الغای سیاسی غالب شود. جمهوریخواهان رادیکال مانند تادیوس استیونز و چارلز سامنر، در ائتلاف با جمهوریخواهان میانهرو، سرانجام توانستند سازش اولیه بنیانگذاران را با اصلاحیههای 13، 14 و 15 برهم بزنند و آزادی و برابری را در تئوری به بردگان سابق اعطا کنند.
متأسفانه، برتریطلبان و سیاستمداران سوتزن سگ، مؤسساتی را ایجاد کردند که به شدت سیاهپوستان را کنترل میکردند، از جمله اجاره دادن محکومان، گروهخوانی، جیم کرو جنوبی، گتوهای شمالی، و حبسهای دستهجمعی. اگر میخواهیم به سیستمهای ناعادلانه نژادی بپردازیم یا تروریسم خشونتآمیز ملیگرای سفیدپوست را متوقف کنیم، گفتن حقیقت و تحقیق انتقادی لازم است.
هدف من تحقیر شکلدهندگانی نیست که بردگی را تطبیق دادهاند، بلکه نشان میدهم که ملت ما همیشه در رقص پیچیدهای بین آرمانهایی که هنوز برای آنها میجنگیم و ایدئولوژی خطرناکی – برتری سفیدپوستان – است که هنوز باید مغلوب شود. این ایدئولوژی در گوشههای تاریک اینترنت ترویج میشود و «نظریه جایگزینی بزرگ» را که تروریستهای داخلی را تحریک کرده است، زنده میکند. تاریخ واقعی نیاز به تحقیق عمیق، خواندن متون، بررسی استنادها، تشخیص حقیقت یا حداقل تصدیق تفاسیر مخالف و انتخاب از میان آنها دارد – انواع مهارت هایی که در دوره های AP و در سطح کالج تدریس می شوند.
سازندگان آرمان های روشنگری خود را داشتند. طرفداران لغو الغا پیشتاز ایجاد سیاستی بودند که آن آرمان ها را برای افراد بیشتری صادق می کرد. برای من شخصاً صداهای شجاع الغا طلبی مانند Gouverneur Morris، Thomas Paine (که قبل از نوشتن عقل سلیم مقاله ای علیه برده داری نوشت)، Phillis Wheatley، Frederick Douglass، Sojourner Truth، Thaddeus Stevens و دیگرانی که من به عنوان پدران و مادران بنیانگذار ادعا می کنم تجلیل می کنم. . از طریق آنها من واقعاً می توانم به این کشور و آرمان های آن ابراز عشق کنم، حتی اگر از سیستم های فعلی که آن آرمان ها را تضعیف می کنند، دفاع می کنم.
حقیقت توسط بدبین ها و ایدئولوگ ها پیچیده و سرکوب شده است که دیدگاه های آنها توسط موتورهای جستجو و الگوریتم های آنها قابل تقویت است. می ترسم هوش مصنوعی دفن آن را تسریع کند.
نسلهای جدید، متفاوتتر از والدین و پدربزرگها و پدربزرگها، متنوعتر و در معرض تفاوتها، نباید از مهارتها و مواد مورد نیاز برای کشف روایتهای غنی داستان آمریکایی محروم شوند – از جمله قهرمانان ناشناس که باید به آنها ایمان بیاورند.