مورخان فناوری با مشکل پیشرفتهای فناوری که از سیستم حقوقی پیشی میگیرد و به موقعیتهایی منجر میشود که آشکارا ناعادلانه هستند، آشنا هستند، اما برخی از افراد را بدون رجوع قانونی رها میکند. در مقاله اخیر در اعزاممتیو میتلشتات، متخصص هوش مصنوعی (AI) خواستار رویکرد مورد به مورد برای مشکل پیشرفت هوش مصنوعی فراتر از مرزهای قانون است.
در این مقاله، خبرنگار الک دنت به مورد شخصی اشاره کرد که اخیراً برای یک اثر هنری تولید شده توسط هوش مصنوعی درخواست حق نسخه برداری کرده است. اداره حق نسخهبرداری ایالات متحده این درخواست را که از طرف خود برنامه هوش مصنوعی ثبت شده بود، رد کرد، زیرا فاقد «تألیف انسانی» لازم برای ایجاد ادعای حق نسخهبرداری معتبر بود. ما نمیدانیم اگر برنامهنویس یا توسعهدهنده نرمافزار از طرف خودش برای کپیرایت ثبت میکرد و میگفت که برنامه هوش مصنوعی فقط ابزاری مانند قلم موی هنرمند است، چه اتفاقی میافتاد. اما از آنجایی که سیستمهای هوش مصنوعی مشاغل خلاقانهتری را که قبلاً توسط انسانها انجام میشد، تصاحب میکنند، ممکن است ایجاد تمایز سختتر شود.
ChatGPT، چت ربات قدرتمند هوش مصنوعی که توسط شرکت OpenAI توسعه یافته است، به دلیل توانایی آن در ارائه پاراگراف هایی با صدای معقول از متن انگلیسی تقریباً در هر موضوعی، از جمله مواردی که معمولاً به عنوان سؤالات مقاله در علوم انسانی اختصاص داده می شوند، توجه زیادی را در دانشگاه به خود جلب کرده است. دقیقاً اینطور نیست که دانشآموزان قبل از ChatGPT تقلب نمیکردند – فروشگاههای آنلاین متعددی وجود دارد که میتوان مقالات و حتی گزارشهای آزمایشگاهی و امتحانات تکمیلشده را از آنجا خریداری کرد. اما ChatGPT اثری را خلق میکند که اگر دقیقاً اصلی نباشد، قبلاً دقیقاً به همان شکل وجود نداشته است، و بنابراین بین مدفوع کارهای قبلی که صرفاً کپیبرداری شده است، و مدفوع کار واقعاً اصلی که ذهن انسان از آن سرچشمه گرفته است، قرار میگیرد. .
هدف اصلی قانون کپیرایت و قوانین ضد تقلب در دانشگاهها، تخصیص عادلانه جوایز (یا مجازاتها) ناشی از یک اثر اصلی بود. اگر آقای الف مقاله ای در مورد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می نوشت، خواه برای کلاس تاریخش باشد یا برای اقیانوس اطلس، آقای A باید اعتبار (یا سرزنش) آن را دریافت کند، نه نرم افزار واژه پرداز یا برنامه هوش مصنوعی.
یک مشکل بزرگ که من پیشبینی میکنم از انسانشناسی معیوب حاکم بر فرهنگ مدرن ما ناشی میشود. انسانها به دلیل تفاوت در نوع، نه صرفاً در درجه، با سایر حیوانات و ماشین آلات متفاوت هستند. در عجله برای استقبال از برنامههای چشمگیرتر هوش مصنوعی، بسیاری از مردم این واقعیت را از دست دادهاند، اگر در وهله اول آن را باور داشته باشند.
به نظر می رسد که افراد دفتر کپی رایت ایالات متحده، حداقل تا کنون، آن را باور کرده اند، اما فردی که به نام یک برنامه هوش مصنوعی درخواست کپی رایت کرده است، به نظر می رسد فکر می کند که هیچ تفاوت اساسی بین هوش انسانی و هوش مصنوعی وجود ندارد. متأسفانه، این دیدگاه در مکانهای مرتفع بسیار محبوب است – بیشتر دانشگاهها، جهان دره سیلیکون و حتی در بخشهایی از دولت.
دیدگاه تحقیرآمیز انسانیت زمانی حاصل می شود که فرض کنیم هیچ تمایز اساسی بین انسان و برنامه های پیشرفته هوش مصنوعی وجود ندارد. البته تا اینجا یک تمایز عملی وجود دارد – سیستمهای هوش مصنوعی همچنان اشتباهات احمقانهای را مرتکب میشوند که یک کودک پنج ساله معمولی باهوش مرتکب نمیشود. اما خوشبینان هوش مصنوعی این را صرفاً یک وضعیت موقتی می دانند که با پیشرفت های بیشتر در این زمینه از بین خواهد رفت.
گفتن اینکه هوش انسان و هوش مصنوعی اساساً یکسان است، انسان را به سطح ماشین ها می کشاند. و تمام عواقب برخورد با انسان به عنوان ماشین از این نگرش ناشی می شود. هیچ متخصص هوش مصنوعی نمی خواهد با او مانند یک ماشین رفتار شود. اما اجازه دادن به برنامههای هوش مصنوعی برای داشتن حق چاپ یا مسئولیت تصمیمگیریهایی که قبلاً به ورودی انسانی نیاز داشتند، دقیقاً همین کار را برای افراد یا بیماران سیستم هوش مصنوعی مورد نظر انجام میدهد.
عدالت چیزی است که در بین انسان ها اتفاق می افتد و انسان ماشین نیست. افرادی که از حقوق رباتها و سیاستهای مشابهی دفاع میکنند و سعی میکنند ویژگیهای انسانمانند را به برنامههای هوش مصنوعی نسبت دهند، رباتها را تعالی نمیدهند – آنها انسانها را به روشی ظریف و غیرمستقیم تحقیر میکنند، راهی که بهطور انتخابی برخی از انسانها را بیش از دیگران تحقیر میکند.
قبلاً در مورد مواردی شنیده ایم که در آن تصمیمات پزشکی یا حقوقی مبتنی بر هوش مصنوعی به شدت علیه گروه های اقلیت خاص تبعیض آمیز بوده است. توسعه دهندگان هوش مصنوعی به درستی در مورد چنین مشکلاتی تمرین می کنند، اما لازم است انسان ها تشخیص دهند که با سایر انسان ها به طور ناعادلانه رفتار می شود. کل قانون را می توان به عنوان یک الگوریتم عظیم برای اجرای عدالت در بین مردم در نظر گرفت – بالاخره، قوانین جز مجموعه ای از قوانین و رویه ها برای اجرای آنها چیست؟
اما هنوز اجرای قوانین را به ماشین آلات واگذار نکرده ایم. وکلا، قضات و هیئت منصفه این کار را انجام می دهند. نهاد محاکمه هیأت منصفه، به همان اندازه که در عدالت کیفری نادر است، به رسمیت شناخته می شود که مردم عادی سزاوار قضاوت توسط سایر افراد عادی هستند، نه فقط کارشناسان، چه متخصصان انسان باشند و چه رایانه.
سپردن آثار خلاقیت و قضاوت به سیستمهای هوش مصنوعی ممکن است کارآمد باشد. حتی ممکن است از نظر انسانی عادلانه تر از این باشد که چنین اعمالی را به دست انسان خطاپذیر واگذارد. اما فراتر از یک نقطه مشخص – آن نقطه که باید توسط انسان ها مورد قضاوت قرار گیرد، نه ماشین ها – به یک بی توجهی از انجام وظیفه تبدیل می شود، درست همانطور که دانش آموزی که در تاریخچه خود در ChatGPT تایپ می کند و پاسخ برنامه هوش مصنوعی را ارائه می دهد، نادیده گرفتن وظیفه او است. خودش فکر کنه
قانون در نهایت مانند همیشه به نوآوری های هوش مصنوعی امروزی می رسد. البته تا آن زمان پیشرفتهای جدیدی خواهیم داشت و بنابراین حداقل برای مدتی شاهد نوعی مسابقه تسلیحاتی قانونی-هوش مصنوعی با پیشروی هوش مصنوعی و عقبماندن قانون خواهیم بود. اما اگر قانونگذاران و توسعهدهندگان هوش مصنوعی فراموش کنند که انسانها از نظر نوع، نه فقط مدرک، با برنامههای هوش مصنوعی متفاوت هستند، همه ما بازنده خواهیم بود. اگر این واقعیت حیاتی را فراموش کنیم، ممکن است مستحق آن چیزی باشیم که اگر انجام دهیم.